دوم خرداد و امكان و امتناع اصلاحات در ايران امروز
آذر منصوري
روزي تاريخي كه يادآور اميد به معنويت و عدالت و آزادي و مردمسالاري است. اميدي كه در دل خود، روزگاران گذشته و صفي از مبارزان را به يادت ميآورد. از او كه به بهاي پيشرفت و اصلاح و استقلال ايران با خون خود حمام فين كاشان را تاريخي كرد تا آن كه محصور احمدآباد شد و نشانش را پس از سالها در همانجا ميجوييم، تا آزاديخواه نستوه انقلاب كه فرياد مداومش مبارزه با استبداد بود و خميني كبير كه مردم را ولي نعمت خود ناميد و همه زنان و مرداني كه تاريخ زندگي آنها سراسر مبارزه در برابر استبداد است و تلاش و تابآوري براي آزادي و حصول آنچه صلاح سرزمين ايران و مردم آن است. دوم خرداد، نه روزنه كه افقي بود به سوي آنچه در پس همه اين مبارزات و مجاهدتها، همه ايرانيان و آزاديخواهان طرفداران گذار در جستوجوي آن بودند. «خاتمي» بدون پيشوند و پسوندهاي مرسوم آمد، از صلح، گفتوگو، توسعه، مردمسالاري و آزادي حق مخالف و رواداري و ايران براي همه ايرانيان گفت.خاتمي حرفهايي را زد كه سالها در انتظار شنيدن آن بوديم. آنچه براي آن دست به انقلابي بزرگ زده بوديم و باورمان شده بود كه ديگر به دست فراموشي سپرده شده است.او شايد حرف جديدي نزد، اما به ياد همه ما آورد كه رمز و راز دور كردن همه تهديدهاي دروني و بيروني توجه به خواست مردم، شنيدن صداي مردم و آشتي و گفتوگوي صادقانه با مردم است. او آمد نه براي آنكه و آنچه خود ميخواست، بلكه آمد براي آنچه مردم ميخواستند. او با اميد و اشك آمد. راه سختي را آغاز كرد. هشت سال، بهرغم هر 9روز يك بحران در كنار مردم ماند. هشت سال بهرغم عبورهايي كه از او شد ماند و بعد از آن هم رفت و ديگر حتي گوشه چشمي هم به قدرت نشان نداد. هشت سال رونق اقتصادي و توسعه سياسي، هشت سال تلاش براي گفتوگو و تعامل سازنده با جهان و او چه هنرمندانه دشمنان ايران را منزوي كرد. او همه را به صحنه آورد و گفت شما خود قهرمانيد و خواست كه ايران براي همه ايرانيان باشد. همانطور كه خود ميگويد نقدهايي هم داشته، اما مشي او تبديل مخالف به منتقد و منتقد به موافق است. هيچ رسانهاي در زمان او به دليل شكايت دولت توقيف يا لغو امتياز نشد. هر چند يك شبه «داور كهريزك» بيش از هفتاد روزنامه و مجله را كه فكر ميكرد حاميان او هستند به محاق توقيف برد. اين يكي از همان بحرانها بود. دوم خرداد براي همه ما هم اميد بود و هم حركت براي ساختن خود. حركت بود براي دخالت در سرنوشت خود اما نه فقط با صندوق راي، بلكه با حضوري نهادمند و موثر كه از شهروند غير فعال بياعتماد، شهروندي امين، مسوول و صاحب حق ميسازد. فرصتي براي تبديل انسان توسعه نيافته به انسان توسعه يافته. شهروندي كه بايد در دورافتادهترين نقطه ايران نيز نه فقط مفهوم انتخاب كردن، بلكه مفهوم انتخاب شدن را دريافت ميكرد. بيش از صد هزار شهروند ايراني با اقدام دولت او خود مدير شهرها و روستاهايشان شدند. تاريخ را انسانها ميسازند و رخدادهاي تاريخي اگر با خود شكوه و سربلندي يا ذلت سرافكندگي دارد، به نقش تاريخي انسان در اين دو وجه برميگردد. نقشي كه او را يك مصلح وطندوست و مردمدار و ضد استبداد مينماياند و در مقابل از او (انسان) فردي تماميتخواه و ديكتاتور به نمايش در ميآورد. وقتي قرار است در ميانه ميدان باشي بايد انتخاب كني كه ميخواهي كدام يك از اين نقشها را به خود بگيري. در ميانه ميدان راه سومي وجود ندارد. هر چه كه هست انسانهايي با اين دو نقش با كمي بيش و كم بودند كه تاريخ را ساختند. اما آنچه بايد بيشتر به آن پرداخت، راهي است كه مصلحان ايران از دوم خرداد ۷۶ به اين سو طي كردهاند. دوم خرداد فرصتي هشت ساله در اختيار دموكراسيخواهان ايران قرار داد تا گامهاي بلندتري را براي گذار به دموكراسي بردارند. موقعيتي فراهم شد تا ديدگاههايي كه مخالف و منتقد وضع موجود بودند فرصتي براي عرض اندام پيدا كنند. دموكراتيزاسيون با تشكيل شوراها در مناسبات قدرت وجهي جديتر به خود گرفت. فرصتي نيز براي حكمراني در ايران فراهم شد تا خود را به مردم نزديكتر كند و مخالف و منتقد را به موافق و همراه خود بدل سازد و به وحدتي از جنس كثرت دست پيدا كنند. اين فرصتي براي حكمراني بود، نه خاتمي. فرصتي كه پديدآورندگان هر ۹ روز يك بحران يا آن را ناديده گرفتند يا با اين فرصت به مثابه رقيب سياسي خود عمل كردند. دوم خرداد فرصتي مغتنم براي ساختار حكمراني ايران بود كه با تنشزدايي در سياست خارجي و سياست داخلي زيرساختهاي لازم را براي ريلگذاري در مسير توسعه دموكراتيك، همهجانبه و پايدار ايجاد كند.
دوم خرداد فرصتي نيز براي مصلحان دموكراسيخواه بود تا با هدف قرار دادن قدرتمندسازي جامعه، مسير تواناسازي حكمراني را فراهمتر كنند. اما آنها نيز قدر اين فرصت را ندانستند. راهي كه از دوم خرداد به اين سو رفتهايم بايد مشقي براي ايران امروز و چه بايد كردهاي آن باشد و پاسخي به اين سوال مهم كه آيا همچنان ميتوان گفت امكان اصلاحات بر امتناع آن غلبه دارد و در صورت غلبه يكي بر ديگري چه بايد كرد؟